- عاشق چطوری ؟ خوبی؟
سالها حاجی خدابیامرز،پدربزرگم ،با من اینطوری سلام و احوالپرسی می کرد.سالها که میگم منظورم از وقتیکه بیادم میاد مثلا از پنج سالگی.خیلی کم پیش اومد که منو با اسم خودم صدا بزنه و همیشه به من می گفت عاشق .نمی دونم چه حکمتی داشت ولی هر چه بود انگار حاجی می دونست که این نوه اش زود عاشق میشه. گذشت وگذشت ،اولین بار چهارده سالم بود که حس کردم یه حسی همچین سٌر خورد تو رگ هام.داغ شدم و همون موقع بود که شروع کردم به ساز زدن ،نوشتن و شعر گفتن...بعدها به جبر زمان از اون عشق فاصله گرفتم ولی حس و حال اون دو سه سال همیشه با من بود یعنی نمیشه که شما بخوای داستانی بنویسی و حالات شخصیت داستانتون رو که عاشقه رو توصیف کنید ولی خودتون اون حالات رو تجربه نکرده باشید.حس قشنگیه که مطمئنم خیلی ها تو زندگیشون برای یکبار هم که شده تجربه کردن و جالبه که وقتی سن میره بالا و تجربه زیاد میشه واین حس دوباره بیاد سراغ ادم ،دیگه خانمان سوز میشه....یهو حس می کنی که بچه شدی ، چهارده ساله شدی ،طراوت خاصی میاد تو پوستت اصلا چرا تو پوست تو تک تک اعضا ی بدنت . حالا یکی هم بیاد بگه نه...این عشق نیست ،عاشق نییستی....باور کنید مهم نیست...اون حس که همه چیز رو برات لطیف می کنه حتی سرمای زمستونی منفی سی درجه رو ....اون حس که حتی موسیقی اون روزهاشو بعد چند سال بشنوی یه لبخند میاره رو صورتت یه چیز دیگه اس...شاید تعریف هر کسی از عشق متفاوت باشه که یقینا همینطوره....ولی من،منظورم همون هیجان توام با غلظت بالای ادرنالین و چاشنی میکس شده همه حواس به همراه ترس از دست دادنش هست که خیلی کمیابه. حسی که بخوای برای طرف مقابلت هر کاری بکنی ،خام خام بشی،کم تحمل و بسیار حساس دست خودتم نیست. بگذریم...تو جعبه های بسته بندی شده از خونه قبلی مون،دفترشعر همون سالها رو پیدا کردم. همون اندازه که برام جالب بود خوندنش همونقدر هم دور بود....ادمیه دیگه.بیست سال بعد هم لابد ،دهه سوم زندگی دور میشه برام. یکی دونمونه اش رو براتون می نویسم تا با اهنگ این روزهای من گوش بدید وبخونید. شاید برای شما هم جالب باشه.....
طرح 65
و من
عشق را در زند...ان انفر..ادی تن
بسوی بند ملاقات می برم
که تو
با نگاهی پر از شرم
به رهگذر اشنای کوچه خاطراتت
می نگری
رشت 20 مهر 1377
طرح 97
در مقابل سکوتت
سکوت می کنم
و نهال فراموشی را
آب می دهم
تا جوانه های عقده سردربیاورند
انگاه
دستهای زمانه
میوه ای تعارف می کند
و من تلخی اش را حس خواهم کرد
وقتیکه
تو دیگر نیستی.....
رشت اردیبهشت 1388
عنوان پست از اهنگ عشق مسعود درویش برداشته شده....
پی نوشت: متن و ترجمه اهنگ رو در ادامه مطلب براتون نوشتم
مزون
خب؟
وایییییییییییییییییی خیلیییی زیبا بود اقای دکتر.واقعا؛ حس زیابئی داشتید و دارید.واقعا؛ دلم میخواست میدیدمتون
ممنون شما لطف دارید
دکتر عزیز خیلی دوست داشتیم در جمع دوستان وبلاگی بودیم که ببینمتون اما می دانید که رزیدنتی است و فرصت خیلی خیلی سخت به دست میاید. امیدوارم در اینده یی نه چندان دور ببینمتون. امیدوارم ایران بهتون حسابی خوش گذشته باشه
ممنون دکتر پرتقالی عزیز...منم خیلی دلم می خواست می دیدمتون ولی کاملا متوجه هستم و امیدوارم در اینده نزدیک ببینمتون....
سلام اقای دکترتازه باوبتون اشناشدم امیدوارم ایران خوش بگذره.خوشحال میشم به وب منم سربزنید(ازعشقم مینویسم وخاطرات دوره استاژری)
سلام
ممنون
در ضمن خوش امدید.....
این آهنگ یه حس خیلی خوبی به من داد ، برای منی که اینروزا کلافه ام ! مرسی از شما :)
راستی آقای دکتر خوش میگذره ؟!
خوشحالم
ممنون خوبه و خوش می گذره
خدایش بیامرزد....
همینجوره که شما می فرمایید....ایکاش متن رو با دقت می خوندید نه فقط خط اول رو...
سلام
قشنگ شعر می گویید ولی
خوب شد مثل شهریار پزشکی را رها نکردید شاعر بشوید.این جوری خیلی بهتره دکتر باشید و هنرمند هم باشید .امیدوارم همیشه خیر و خوبی برایتان پیش بیاید.با آدرنالین یا بدون آن.
سلام
ممنون خانم امینی عزیز
هوممم
روزههای خـوشی پیش رو داشته باشید
هوم....
ممنون
میگویند لیاقتت را نداشت!
اما آنها نمیدانند که او فقط دوستم نداشت،همین.....!
عحب....حالب بود
سلام دکتر جان نمی دونستم به این خوبی شعر میگید .به نظر شما امکانش هست کسی عاشق نباشه و شعر احساسی زیبا بسراید .همیشه عاشق باشی
سلام
ممنون فاطیمای عزیز
تو یه پستی نوشته بودم که برای شاعر بودن باید عاشق بود و برای عاشق بودن ، شاعر
یکى بود،یکى بدجورى نبود!
چقدر حرف است:
وفادار دست هایى باشى که هیچ وقت لمسش نکردى...
اره خیلی حرف هست....
سلام بابک جان
امیدوارم حالت خوب باشه...
واقعا عاشقی بهت میاد،چهره ی مهربون و صدای دلنشینت کاملا نشون میده که عاشق به دنیا اومدی...
موسیقی هم که به زیبایی عشق رو توصیف کرده،ممنونم بابت آهنگ و مطلبت
همیشه عاشق باشی
سلام طاهای عزیز
ممنون دوست خوبم
مطمئن بودم از موسیقی اش خوشت میاد
از این پس تنها ادامه میدهم. باران که میبارد حتی به درخواست چتر هم جواب رد خواهم داد! میخواهم تنهاییم را به رخ این هوای دو نفره بکشم باران نبار من نه چتر دارم.نه یار...
دلگیر بود صبا....صبا
ببار باران
برسر من...
بشوی سودای وصالش
ببر یادش
هوایش...
تنفس سنگین وسخت است
ببرجانم به روزی
کزتنم بی چتر او خیس خیس است...
جالبه تواون سن شعربه این زیبایی
باکوشی م نمیتونم آهنک ودانلودکنم
دوست دارم بشنوم
نشنیده حس خاصی بهش دارم
نمیدونم جرا
ممنون باران عزیز....
سلام
مگه میشه کسی هیچوقت عاشق نشده باشه؟
سلام
میشه دکتر میشه....
دکتر عزیز؛ متن را هم با دقت خواندم و هم تا انتها....
به خاطرات قدیمی رفتم و به یاد یاران و نزدیکان از دست رفته افتادم؛
به همین دلیل بود که گفتم: خدایش بیامرزد
بلی.....
خدا بیامرزد....
Delneshin bood
ممنون
سلام آقا بابک گل
یادم رفت بهتون بگم شما مثل نوع نگارشتون صمیمی و خون گرمی،
دیدن دست نوشته های قدیمی حال و هوای خاص خودشو داره
به آغوشم اگر می آیی
چشم بگذار
تا ندانی حرم لبهایم وام دار کدامین عشق است
تا بوسه ام بوی خیانت نگیرد
اینم از نوشته های تقریبا قدیمی من بودم
شادو سلامت باشید
سلام
شما لطف دارید سپید عزیز
در ضمن شما هم خیلی خوب شعر می سرایید ها....
لایک به صبا
ممنون
عالی بود..........مثل همیشه
ممنون آلما جان
به قول قدیمی ها: بسوزه پدر عاشقی...!
بلی................
سلام جناب دکتر این پستتون منو یاد یک شعر انداخت:
ایستاده ام در اتوبوس
چشم در چشم های ناگفتنی اش!
یک نفر گفت:
"آقا
جای خالی
بفرمایید"
چه غمگینانه است
وقتی در باران به تو چتر تعارف میکنند....
گروس عبدلملکیان
خیلی دوست داشتم میدیدمتون اما متاسفانه.......
ممنون از اینکه مارو در این حس زیبا شریک کردین
امیدوارم همیشه عاشق بمونید و عاشقانه زندگی کنین.
روزگارتون سرشر از شادی
سلام
ممنون طهمورث عزیز....
چه قطعه قشنگی انتخاب کردید
دکتر دلم میخواست میشد ببینمتون متاسفانه الان نه تهران هستم نه رشت درحالیکه همه عمرم این دو شهر بودم.
منم همینوط دوست خوبم...هر جا هستید موفق باشید
سلام شک ندارم دوباره عاشق شدید دکتر
یکی قلبتون رو فتح کرده دکتر به نظرم باید خوشحال باشید این خیلی خوبه فکر کنم ایران اومدن ایندفعه خوش یمن بوده
سلام
هوم....
لیلیوم عزیز قرار نبود میس مارپل بشید ها....
این پست رو دوبار خوندم
به نظرم خیلی با احساس و قشنگ بود شعراش هم همینطور
راستی دکتر قرار وبلاگی چطور بود کاش من هم بودم
ممنون لطف دارید
خیلی خوب بود و جای شما هم خالی....
سلام
اتفاقا همین امروز در این مورد با دوستی صحبت می کردیم. این که کسی که شعر میگه یا داستانی می نویسه نیاز به حضور کسی در زندگیش داره که الهام بخش این حس باشه براش. یک انگیزه و شاید یک نیروی محرکه.
امیدوارم ایران بهتون خوش گذشته باشه.
سلام
موافقم باهاتون
ممنون
واییییی... این آهنگ عشق رو زیر رگ آدم به جوش میاره..حتی اگه عاشق نباشی...
محشره..جانانه منه :)
خوشحالم که خوشتون اومد
همون طور که خیلی خوب می نویسید خیلی خوب شعر می گید اون موقع ها هم خیلی خوب شعر می گفتید... موفق باشید ...هنوزم ایران هستید؟
ممنون شیوای عزیز
بله هنوز ایران هستم
سلام
خوب یک مطلب جدید بنویسید ما منتظریم.
سلام
شما لطف دارید خانوم امینی عزیز
شما ایران طبابت میکنید؟
خیر
فکر کنم همین مخاطب قرار دادن پدربزرگتون با این نام در تشویق شما خیلی تاثیر داشته
ممکنه....
سلام
اولین بار در ماهواره ترانه شمارو شنیدم و بسیار لذت بردم
خوشحالم یکی پیدا شد ک ترانه های عاشقانه را ب گیلکی خونده
صداتون بسیار دلنشین بود
وبا گفته های شما موافق ام وقتی سن میره بالا عشق عمیق تره وزیباتر
موفق وپیروز باشید
ببخشید چرا من نمیتونم اهنگ عشق بارانه منه رو دانلود کنم