پرسیسکی وراچ

یادداشت های یک متخصص زنان و زایمان

پرسیسکی وراچ

یادداشت های یک متخصص زنان و زایمان

آخرین روز چهل و یک سالگی …

اولین پستم تو این وبلاگ مصادف بود با از دست دادن وبلاگ قدیمی و دوست داشتنیم ،دقیقا یک روز مونده به تولدم، خیلی اون روز غصه خوردم و  نمی دونستم نه سال بعد سرنوشت یه حساب دیگه ای برای من رقم چیده . تو اون پست نوشته بودم که انگار باید عادت کرد که به هیچی این دنیا دل نبست و من بعد نه سال هنوز عادت نکردم و باز همون حس نه سال پیش…..

نمی دونم نه سال بعد کجای این جهانم یا اینکه بلاگ اسکای هست که دوباره توش بنویسم ولی یه چیزی رو می دونم ،وقتی تو یه صبح زمستانی همه تلاش و زحمتت رو مجبوری ول کنی و بذاری و بهش دیگه فکر نکنی ، یعنی اینکه جبر زمان بهت یادآوری می کنه که به هیچی این دنیا دل نبند جز خوبی ها …..

راس ساعت دوازده اکراین کلی برام پیام اومد ، کلی از بیمارام ، بهمراه عکس بچه هایی که من به دنیا اوردم برام پیام تبریک فرستاده بودن و آرزوی صلح، کلی اشک تو چشمام جمع شد، همه شون نوشته بودن که منتظرن ،برگردم و اونقدر برام این جملاتشون قشنگ بود که حس تلخ این روزا رو از بین برد…..

باری ، چهل و دو ساله میشم ، امشب


پی نوشت: به وقت المان هنوز ساعت دوازده نشده ولی در ایران ۲۷ تیر هست ( برای دوستان نکته سنج مثل دکتر ربولی عزیز)