پرسیسکی وراچ

یادداشت های یک متخصص زنان و زایمان

پرسیسکی وراچ

یادداشت های یک متخصص زنان و زایمان

دارم میام پیشت...

وقتی بعد از یک شیفت خسته کننده قدم زنان از پارک نزدیک خونه می اندازم به سرپایینی ملایمی که درختانش بی تاب پاییز شده اند با خودم زمزمه می کنم ... بگذار زنبق ها با شیب ملایم زندگی کنند*و همزمان به اهنگی  گوش میدهم که حسی مبهم  در گوشه ای از دلم ایجاد می کند  چون شادی ،حسرت، دلتنگی وسر اخر امید ... لبخند زنان  تصاویری رو که  از مدتها پیش، چه در خیال و چه در واقعیت در ذهنم نقش بسته اند رو، همراه  می کنم با هریک از اون احساس مبهم گفته شده و از کنار رهگذرانی رد میشوم که عمرا بتونن حدس بزنن که لبخند من ناشی از کدام حس هست. وقتی اهنگ تموم میشه ، با ذوقی کودکانه یه بار دیگه به بلیط هوایپما نگاه می کنم و برای نمی دونم چندمین بار به ساعت پرواز ...و دوباره احسان خواجه امیری در گوشم می خونه : هوا چقدر بوی عطر تو رو داره.....


* جمله ای از ویکتور هوگو نویسنده نامی فرانسوی

عنوان پست، اهنگی از احسان خواجه امیری که در متن بالا لینک دانلودش گذاشته شده....